زمان به چرخش افتاده است؛ مانند آخرین جرعهی آبی که از چاهک فاضلاب خارج میشود. امسال رو به پایان است. چون همیشه تا آخرین قطره با ثانیهها میچرخم. چقدر کار دارم... طعم این مانده آب، مستیِ بهار را از سر میپراند.
بدرود اسفند تازه. بدرود ۸۴ سرد. بدرود امیر.
بدرود امیر. رفت و دوستانش رو تنها گذاشت... چقدر تلخه... چقدر...
بدرود امیر ... بدرود ...
:( ...
نمی خوای بنویسی دکس؟!!! :(
http://etranger.blogsky.com
سلام فرزاد جان
حالا منم وبلاگ دارم!
یه بار دیگه بیام اینجا و آپ نکرده باشی...
...
...
...
بازم همین برنامه اس!!!
یه بار دیگه بیام اینجا و آپ نکرده باشی...
...
...
...
بازم همین برنامه اس!!!