سالها گذشته است و در خیالِ درماندهام هنوز روی پله های محل قرارمان به انتظار دیدن تو و آن تن پوش سپید جاودانهات نشسته ام تا انگشتان ظریف زنانه ات را در دستان گُندهام بگیرم و در جیب گشاد پالتویم بگذارمشان که گرم شوند...
فرزاد
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 ساعت 05:14 ق.ظ